یکشنبه ۳۰ شهریور ۰۴ | ۱۸:۴۰
۱ بازديد
به خصوص که موسیو میدانست برای سر ایفا کوتی و بدون شک برای سر همه کسانی که به او خدمت میکردند، جایزه تعیین شده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. وقتی اسمیلاکس به آخرین مرد نزدیک شد، با رضایتی تلخ به پایین اشاره کرد و گفت: «اون سر پسر سیاهپوست رو شکست!» این جس بود که میتوانست رئیس قبیله پیر را مجبور به تسلیم شاهزاده خانم من کند! خب، حساب ما بسته شد. اما از ایفا کوتی هیچ سرنخی وجود نداشت. مطمئن بودم که او جزو کسانی نیست که فرار کردهاند، صرفاً به این دلیل که نمیتوانسته آنقدر سریع بدود؛ و اسمیلاکس مطمئن بود که او در تعقیب و گریز دنبالش نرفته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.
وظیفه هولناک ما تمام شد، برگشتیم. برای لحظهای میخوبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستم تنها باشم، با افکارم، با خوشبختیام، با عدم اطمینانم از قدرت متقاعدسازی موسیو، با سنگینی روحی که به خاطر کارهای پشت سرمان داشتم. اما تامی به سمتم دوید و دستش را از میان بازویم رد کرد و با بیخیالی اغراقآمیزی تعرفه و قیمت سالن زیبایی زنانه غرب تهران گفت: «خوشحالم که آن اوج وحشت تمام شد—اگر اجازه دهید، یک جور اصطلاح موسیقیایی بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست؛ اما امروز در روحم موسیقی جریان دارد.» با غرغر گفتم: «این روزها برای موسیقی زمانهی عجیبی بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.
البته به جز مارشهای تشییع جنازه.» «ربهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستی، از اون رژهی تشییع جنازهی دیگه خبر داشتی؟»[۲۸۷] اعتراف کردم: «نه، یادم رفت. تامی، اذیتم نکن؛ احساس میکنم شیطان شدهام.» «میدانم.» بازویم را فشار داد – چون تامی آن ویژگی را داشت که باعث میشد ذهن و روحی مشترک تعرفه و قیمت سالن زیبایی زنانه در هروی داشته باشیم که منتظر توضیح نمیماند. تکرار کرد: «میدانم، اما خیلی بهتر به نظر میرسی – واقعاً شبیه خودِ قبلیات! حالا مشکل چیست؟ اگر نگران خرابههایی هستی که آنجا درست کردیم، دیگر بس کن! من نگران آن یکی دو تایی که ممکن بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست داشته باشم نیستم! واقعیت این بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که هیچکس نمیداند کدام یک از ما به کدام برخورد کرده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.
خب، قضیه چیست؟ من نمیپرسم، فقط اصرار میکنم!» بنابراین تقریباً همه چیز را به او گفتم، همانطور که یک دوست میتواند به دیگری بگوید. پرسید: «یعنی ممکن بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست به حرف گِزابو کوچولو گوش بدهد و برگردد؟» «منظورم همینه. اگه فکر کنه که حق بیشتری بهش میدن، این کار رو میکنه. میدونم چقدر رک و ربهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هسته!» با لحنی متفکرانه گفت: «علاوه بر اینکه زن رک و ربهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، چیزی هم در ساختار او هست که تعرفه و قیمت سالن زنانه گیشا من هرگز نفهمیدهام: اشتیاق آشکار او به فداکاری. وقتی صحبت از رویارویی بین قلب و وجدان میشود.
او ده برابر وجدان را دنبال میکند – اگر دگرجنسگرا باشد. نگاهش کن.» دستش را به سمت دشت دراز کرد، انگار نمونههای بیشماری از این موارد در مقابل چشمان ما بود. «به خانمهای مسن خوشقیافهای که هرگز قبل از اسمشان «خانم» ننوشتهاند نگاه کنید – نه اینکه چیزی را از قلم انداخته باشند، خدا میداند، اما فقط به آنها نگاه کنید! همه اینها به این دلیل بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که بدون شک یک پدر یا مادر وسواسی آنها را تأیید نکرده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست! و گرسنگی قلبی را که بر چهره «دختر» نقش بسته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست ببینید، زیرا «پدر» تقریباً ورشکسته شده بود و او برای نجات او «خانم» نوشت ! با نگاهی به گذشته، این سوال پیش میآید که آیا چیزی که آنها تعرفه و قیمت سالن زنانه کامرانیه فداکاری مینامیدند.
میخوای بگی که پروفسور و رسم و رسومات کهنه اروپاییش – اوه، من که نمیتونم به اندازه کافی بیادب باشم! - زبان انگلیسی بیارزش و ناکافیه! اما من خودم قراره تو این معاشقه نقشی داشته باشم! شروع به خندیدن کردم و گفتم: «برای یک حیوان اجتماعی، تامی، تو واقعاً شگفتانگیزی.» چون شنیدن حرفهایش مثل این بود که مر و کندر را روی شکها و ترسهایم بدمند. بعد از این آرام به راهمان ادامه دادیم. چکمههایمان در خاک نرم هیچ صدایی ایجاد نمیکردند، و بنابراین بیصدا به دژ نزدیک شدیم؛ تعرفه و قیمت سالن زیبایی زنانه تهران سپس ایستادیم. زیرا در آن سوی دژ، پنهان در میان دیوارها، مردی با لحنی جدی صحبت میکرد، اما در همان لحظه صدایی حرفش را قطع کرد. با کجخلقی گفت: «کاش الان به حرف زدن ادامه نمیدادی، من از جانهایی که بیشترشان از دست رفته خیلی ناراحتم، و…» «اما آرامش تو باید درک کند که زندگیها هیچ هستند. سرنوشت جدیدی که…» صدا فریاد زد: «اوه، میدانم چه میخواهی بگویی. اما به خاطر خدا دیگر هیچ بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستدلالی برایم نیاور!
وظیفه هولناک ما تمام شد، برگشتیم. برای لحظهای میخوبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستم تنها باشم، با افکارم، با خوشبختیام، با عدم اطمینانم از قدرت متقاعدسازی موسیو، با سنگینی روحی که به خاطر کارهای پشت سرمان داشتم. اما تامی به سمتم دوید و دستش را از میان بازویم رد کرد و با بیخیالی اغراقآمیزی تعرفه و قیمت سالن زیبایی زنانه غرب تهران گفت: «خوشحالم که آن اوج وحشت تمام شد—اگر اجازه دهید، یک جور اصطلاح موسیقیایی بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست؛ اما امروز در روحم موسیقی جریان دارد.» با غرغر گفتم: «این روزها برای موسیقی زمانهی عجیبی بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.
البته به جز مارشهای تشییع جنازه.» «ربهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستی، از اون رژهی تشییع جنازهی دیگه خبر داشتی؟»[۲۸۷] اعتراف کردم: «نه، یادم رفت. تامی، اذیتم نکن؛ احساس میکنم شیطان شدهام.» «میدانم.» بازویم را فشار داد – چون تامی آن ویژگی را داشت که باعث میشد ذهن و روحی مشترک تعرفه و قیمت سالن زیبایی زنانه در هروی داشته باشیم که منتظر توضیح نمیماند. تکرار کرد: «میدانم، اما خیلی بهتر به نظر میرسی – واقعاً شبیه خودِ قبلیات! حالا مشکل چیست؟ اگر نگران خرابههایی هستی که آنجا درست کردیم، دیگر بس کن! من نگران آن یکی دو تایی که ممکن بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست داشته باشم نیستم! واقعیت این بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که هیچکس نمیداند کدام یک از ما به کدام برخورد کرده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.
خب، قضیه چیست؟ من نمیپرسم، فقط اصرار میکنم!» بنابراین تقریباً همه چیز را به او گفتم، همانطور که یک دوست میتواند به دیگری بگوید. پرسید: «یعنی ممکن بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست به حرف گِزابو کوچولو گوش بدهد و برگردد؟» «منظورم همینه. اگه فکر کنه که حق بیشتری بهش میدن، این کار رو میکنه. میدونم چقدر رک و ربهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هسته!» با لحنی متفکرانه گفت: «علاوه بر اینکه زن رک و ربهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، چیزی هم در ساختار او هست که تعرفه و قیمت سالن زنانه گیشا من هرگز نفهمیدهام: اشتیاق آشکار او به فداکاری. وقتی صحبت از رویارویی بین قلب و وجدان میشود.
او ده برابر وجدان را دنبال میکند – اگر دگرجنسگرا باشد. نگاهش کن.» دستش را به سمت دشت دراز کرد، انگار نمونههای بیشماری از این موارد در مقابل چشمان ما بود. «به خانمهای مسن خوشقیافهای که هرگز قبل از اسمشان «خانم» ننوشتهاند نگاه کنید – نه اینکه چیزی را از قلم انداخته باشند، خدا میداند، اما فقط به آنها نگاه کنید! همه اینها به این دلیل بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که بدون شک یک پدر یا مادر وسواسی آنها را تأیید نکرده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست! و گرسنگی قلبی را که بر چهره «دختر» نقش بسته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست ببینید، زیرا «پدر» تقریباً ورشکسته شده بود و او برای نجات او «خانم» نوشت ! با نگاهی به گذشته، این سوال پیش میآید که آیا چیزی که آنها تعرفه و قیمت سالن زنانه کامرانیه فداکاری مینامیدند.
میخوای بگی که پروفسور و رسم و رسومات کهنه اروپاییش – اوه، من که نمیتونم به اندازه کافی بیادب باشم! - زبان انگلیسی بیارزش و ناکافیه! اما من خودم قراره تو این معاشقه نقشی داشته باشم! شروع به خندیدن کردم و گفتم: «برای یک حیوان اجتماعی، تامی، تو واقعاً شگفتانگیزی.» چون شنیدن حرفهایش مثل این بود که مر و کندر را روی شکها و ترسهایم بدمند. بعد از این آرام به راهمان ادامه دادیم. چکمههایمان در خاک نرم هیچ صدایی ایجاد نمیکردند، و بنابراین بیصدا به دژ نزدیک شدیم؛ تعرفه و قیمت سالن زیبایی زنانه تهران سپس ایستادیم. زیرا در آن سوی دژ، پنهان در میان دیوارها، مردی با لحنی جدی صحبت میکرد، اما در همان لحظه صدایی حرفش را قطع کرد. با کجخلقی گفت: «کاش الان به حرف زدن ادامه نمیدادی، من از جانهایی که بیشترشان از دست رفته خیلی ناراحتم، و…» «اما آرامش تو باید درک کند که زندگیها هیچ هستند. سرنوشت جدیدی که…» صدا فریاد زد: «اوه، میدانم چه میخواهی بگویی. اما به خاطر خدا دیگر هیچ بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستدلالی برایم نیاور!