تعرفه و قیمت سالن زیبایی در خیابان فرشته

۲ بازديد
او نوعی حالت خونسرد داشت، انگار بیشتر از آنچه می‌دانست می‌دانست، برخلاف اسکات هریس که بیشتر از آنچه می‌دانست فاش می‌کرد. او رفتاری شوخ و بی‌مقدمه داشت، انگار تمام کارهایی که انجام می‌داد (و می‌توانست کارهای زیادی انجام دهد) فقط برای وقت‌کشی بود. هرچند ماهر بود، خودش را خیلی جدی نمی‌گرفت. به نظر می‌رسید هر کاری که انجام می‌داد، اتفاقی و تصادفی بود. او بی‌هدف به دنبال پیروزی می‌رفت. آنها می‌گفتند: «می‌ری دنبال ردیابی؟» او پاسخ می‌داد: «حدس می‌زنم.» او هرگز تعرفه و قیمت سالن زیبایی در خیابان فرشته سر و صدایی به پا نمی‌کرد. تصور عمومی که او ایجاد می‌کرد این بود که پیشاهنگی راه خوبی برای گذراندن تابستان سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد . پیتر پایپر در معبد می‌پرستید و شخصیت پیشاهنگی‌اش را می‌پرستید. او امیدوار بود که مادرش به او اجازه دهد تا پایان مسابقه بماند تا بتواند نیک را در حال دریافت جام ببیند.

او با حسادت و اضطراب، شیرین‌کاری‌های پیشاهنگان دیگر را تماشا می‌کرد، اما هیچ‌کدام از آنها را نمی‌توانست در کنار علامت دادن نیک ذکر کند. یک روز صبح، نیک به همراه پیتر، قدم زنان به سمت ساحل رفت. از او پرسیدند: «می‌خواهی بروی چادر سر کنی؟» «شاید، اگر کسی باشد که بشود برایش دست تکان داد. حرف زدن فایده‌ای ندارد اگر کسی در شهر نباشد که گوش بدهد.» یکی گفت: «اسکات هریس حرف می‌زند، چه کسی باشد که گوش بدهد چه نباشد.» پیتر پرسید: «کارت را با خودم به ویگواگ ببرم؟» «نه، زحمت نکش. چند تا کبریت داری؟ اگه نداری هم اشکالی نداره.» پیتر برگشت و مقداری برداشت. «اگر داری علامت می‌دهی، بهشان بگو که برای مدرسه تعرفه و قیمت سالن زیبایی ستارخان عجله نکنند، می‌توانیم صبر کنیم.

اسکات هریس دارد به ما آموزش می‌دهد. او فردا دریاچه را جابه‌جا می‌کند.» یکی از اعضای گروه که دور چادرها ولو شده بود، در حالی که آن دو به سمت ساحل می‌رفتند، گفت: «اون یه اردک عجیب و غریبِ». «کی، پیت؟» «نه، نیک؛ جیمینی، همیشه طوری به نظر می‌رسد که انگار – نمی‌دانم – انگار چیزی توی آستینش دارد.» یک بذله‌گو اظهار داشت: «این بازوی اوست.» پی وی گفت: «شاید او از رازی خبر دارد؛ شاید گنجی در این جزیره دفن شده باشد.» یکی دیگر از پیشاهنگان گفت: «اگر همه ما از خنده روده‌بر شویم، چند پیشاهنگ در این جزیره دفن خواهند شد. بیا، بیایید طعمه‌ای بکاریم.» نیک تا وقتی که به ساحل نرسید تصمیمی نگرفت که چه کار کند. او هم همینطور بود. پیتر تعرفه و قیمت ارایشگاه زنانه در جمالزاده شمالی کاملاً هیجان‌زده بود.

پرسید: «می‌خواهی علامت بدهی؟» نیک اغلب به شهر علامت می‌داد و گاهی جواب می‌گرفت، چون دیده‌بان‌های دیگری هم آنجا بودند. او این کار را فقط برای سرگرمی انجام می‌داد. معمولاً از کلاه گیس سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد فاده می‌کرد. اما امروز صبح، با دیدن برگ‌های خشک اطراف، گفت: «یه کم برگ هم امتحان می‌کنیم، خیلی خوبه؛ می‌دونی، کد مورس.» با کمی علاقه به اطراف نگاه کرد و شروع به ریختن برگ‌ها روی هم کرد، پیتر هم همین کار را می‌کرد. اگر نیک هدف خاصی در این کار تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه در خیابان جردن داشت، حداقل شما اینطور فکر نمی‌کردید.

او مثل یک پروانه بی‌هدف به نظر می‌رسید. «می‌خوای در مورد مدرسه بپرسی؟» نیک در حالی که برگ‌ها را با پایش می‌کشید، خندید و گفت: «نه، یک ماه مدرسه نیست، ما این را می‌دانیم. اگر آدم چیزی را بداند، که می‌داند؛ اینطور نیست؟» «من خیلی چیزها را نمی‌دانم.» «نه؟ خب، یه کم آب بریز تو کلاهت… بیا، کلاه منو هم بردار. این کلاه‌های پیشاهنگیِ مسخره برای نگه‌داشتن آب ساخته شدن.» پیتر کمی آب آورد که نیک آن را روی برگ‌ها ریخت. «حالا اون کلک قدیمی رو بیار اینجا، ما نگهش می‌داریم. فقط یه سلام می‌کنیم که تعرفه و قیمت سالن زیبایی زنانه مرزداران خوش‌برخورد باشیم، به مردم شهر نشون بدیم که متکبر نیستیم.» آنها قایق قدیمی را که تقریباً به اندازه یک در بود.

با شیب‌هایی روی برگ‌ها نگه داشتند و نیک به پیتر نشان داد که چگونه آن را طوری دستکاری کند که ستون دود سیاه برخسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ه از برگ‌های مرطوب را کنترل کند. پیتر به شدت به این نوع علامت‌دهی جدید علاقه‌مند و حتی هیجان‌زده بود. او به اندازه قبل که با پیشاهنگ ند صحبت می‌کرد، محتاط نبود.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.